اگر طرفدار رهبر و دوام حاکمیّت او بودم به او چه توصیههایی میکردم؟
۱. زندانها را خالی کنید، زندانیان تا در زندانند خطرناکند، نه بیرون زندان. احتمال وقوع دگرگونی در یک نظام با زیادبودن تعداد زندانیان سیاسی نسبت مستقیم دارد. همیشه در انقلابها اوّلین اتّفاق پس از فروپاشی یک رژیم، بازشدن در زندانها بوده است.
معترضانی که آزادانه حرف خود را بزنند، به نحو عجیبی به استحکام یک ساختار سیاسی کمک میکنند. یکی از نقطههای روشن خطبهی بیست و نه خرداد این بود که گفتید مناظرهها از این جهت جنجالی شد که انتقادها سالها جمع شده بود و اگر آرام آرام طرح شده بود چنین نمیشد. خوب الآن هم که دارد همانطور میشود. جلوش را بگیرید.
۲. خود را از مساوی انگاشتن با تمام اجزای نظام آزاد کنید؛ بلکه نشان دهید که- مانند صداوسیما- یکی از منتقدان آنها هستید. اینطور آنچه مردم- درست یا نادرست- ظلم آنان میپندارند، به شما سرایت نخواهد کرد. اگر گاهی گفتهاید نیروی انتظامی تخلّفاتی هم داشته بعد بلافاصله از نقش آنان در مهار فتنه قدردانی کردهاید. بینش عوام و خواص را کنار بگذارید. تعداد عوام از خواص خیلی بیشتر است و اگر علیه آنان بشورند، خواص بختی برای دفاع از شما نخواهند داشت. اگر- مثل الآن- رعبی از خواص در دل عوام باقی نماند، نصرتی هم در کار نخواهد بود.
۳. احمدینژاد به تنهایی برای نابودی نظام ولایی کفایت میکند. دست از حمایت او بردارید و دست مجلس را باز بگذارید که با توجّه به اختلافنظرهای شدیدی که بین دولت و مجلس وجود دارد، به کارش برسد. یک اصولگرای توانا مانند قالیباف جایگزین بسیار مناسبی برای اوست.۴. شما سابقهی ادبی و موسیقایی و هنری هم دارید؛ اینها را نشان دهید. گاهی البتّه شاعران یا سینماگران پیش شما میآیند و چیزی میگویند ولی کافی نیست؛ بیشتر به راهدادن آنان به بارگاه خود میماند. بگذارید طرفدارانتان بدانند که اشعار سایه و اخوان را حفظ هستید. شما از فیلم آدم برفی خوشتان آمده یا سنتوری را بیاشکال دیدهاید؛ اینها را بلند بگویید تا فرق شما و کسانی که این فیلمها را توقیف کردند، معلوم شود.
۵. برای کهریزک و دیگر تخلّفات عدّهای را تنبیه کنید. پیش از این نیز سعید امامی جهت بریدن زنجیرهی اطّلاعاتی ِقتلهای روشنفکران تنبیه شده بود؛ با تنبیه رادان و مرتضوی، افرادی دیگر را جایگزین کنید که کمتر اشتباه فاحش کنند. در صورت اشتباه، آنان را هم تنبیه کنید؛ مهم این است که شما از آسیب نقدها مصون بمانید.
۶. ادبیات خود را عوض کنید. بفرما با بتمرگ فرق دارد. ما از آن جهت در دنیا در انزواییم که هر وقت از دولتی بدمان آمد به آن گفتیم «خبیث» یا «فاسد» یا مانند آن؛ بعدها دیگر نمیتوان این کلمات را از خاطرهی آنان زدود. یکبار به وارن کریستوفر گفتید:« بد ترکیب»! به هنگام خشم سخنرانی نکنید و بدانید تأثیر کلام آرام خیلی از کلام تند بیشتر است.
۷. جلو طرفداران خود را که از شما ولی امر مسلمین جهان ساختهاند و شما را غیر قابل انتقاد کردهاند، بگیرید. میوهی ممنوع حتّی اگر مضر باشد، باز هم مرغوب مینماید. خطّ قرمز، همه را به شکستن خود دعوت میکند. در یک کلام روش دوران ریاستجمهوری خود را پیش بگیرید مثلاً سفر خارج بروید. چرا رهبر ایران نباید از جایش تکان بخورد؟ در کنفرانس خبری شرکت کنید. چرا رهبر ایران نباید با خبرگزاریها و روزنامهها صحبت کند؟ همه میدانند که برای بستهنشدن روزنامهشان هم که شده نمیتوانند سؤالهایی خاص را از شما بپرسند. شما عادت به پاسخگویی را از دست دادهاید. دیدن انفعال شما در برابر سخنان وحیدنیا اصلاً جالب نبود.
۸. ویترین خود را خوب بچینید. بیشتر افراد نمایندهی شما در نهادها بددهن و هتّاک هستند، آنها را با کسانی که همان حرفها را با واژهها و استدلال بهتری میزنند، عوض کنید. خطبای نمازجمعه اکثراً جز دمیدن بر آتش اختلافات کاری نمیکنند. هاشمی شاهرودی و ناطق نوری جایگزینان بهتری برای خاتمی و جنّتی هستند.
۹. گوشهای خود را تیز کنید. مردم در صورتی به شما اطمینان میکنند که فکر کنند از آنها بیشتر میدانید. بیاطّلاع بودن کامل شما از اوضاع که شایعه است ولی گفتارتان نشان میدهد که خیلی هم از ریز مسائل باخبر نیستید. چند بار اگر در سخنانتان به اطّلاعاتی اشاره کنید که پیشتر کسی نشنیده باشد، تصوّر همه از شما عوض خواهد شد. دادن اطّلاعات غلط از طرف شما فاجعه است؛ بسیجیانی که در آشوبهای پس از انتخابات شهید شدند، چه کسانی هستند؟ اگر جا بیفتد که عدّهای با کانالیزه کردن اطّلاعات، فکر و قضاوت شما را تعیین میکنند، یعنی شما بازیچهی آنان شدهاید و این موضوع فاتحهی رهبری را میخواند.
۱۰. نشان دهید که از نارضایتی عدهای از مردم ناراحتید و با آنان همدردی کنید. اشکالی نداشت که به مجلس ختم روحالامینی یا همشهری و همسایهتان غنیان میرفتید یا کارهایی از این دست انجام میدادید. مثلاً کسانی را برای پیگیری دلیل درگذشت پزشک کهریزک مأمور کنید. به قول خاتمی هنوز هم دیر نشده است. (واقعاً؟!)
منبع: وبلاگ ایمایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر