من که مانده ام چه چیزی صدایش بزنم؟ چهار سال قبل وقتی احمدی نژاد رئیس جمهور شد، بطور خلاصه نام ا.ن. را انتخاب کردم. اینطوری هم مردم می فهمیدند منظور من کیست، هم کسانی که بدون خواندن متن موضوع را بو می کشیدند و دست شان می آمد که قضیه چیست و طرف کیست. اما یکی دو نفر از دوستان گفتند ننویس، گناه دارد. حالا اکثر آن دوستان یا به وسیله ا.ن. زندانی شده اند یا خودشان همان " ان" را در نوشته های شان بکار می برند. بعدا فکر کردم بنویسم الف نون که هم مخفف بود، هم تکرار نامش شامه مردم را آزار نمی داد، با این همه گفتم بگذار الفنون بنویسم که مودبانه تر باشد. حالا دیگر من می نویسم احمدی نژاد یا الفنون ولی همه می نویسند ان. چکارش کنیم؟ وقتی یک کسی واقعیت خودش را نشان داد که نمی شود به مردم گفت، باد آمد و بوی عنبر آورد، بالاخره مردم می فهمند، بخصوص وقتی که آدم وسط جلسه مجلس ول می کند می رود بیرون و تجدید وضو می کند. حالا می ترسیدی نمازت دیر بشود، همان صاحب نماز بزند به کمرت!
حالا هم که هلک و تلک، با دویست نفر تاجر و صد نفر مشاور تبلیغاتی، رفته برزیل. آدم مخش سوت می کشد. اصلا 300 نفر ایرانی در تاریخ برزیل وارد این کشور شده بودند؟ برزیل تولید کننده اقتصادی است؟ همسایه ماست؟ سابقه همکاری سیاسی با ما دارد؟ همفکر و هم کیش و هم زبان ماست؟ شده مثل بچه میلیاردرهای نفتی عربستان سعودی که با دویست تا عضو حرمسرا و صد تا داداش و نود تا مامان می روند هتل هفت ستاره جزایر قناری را دربست اجاره می کنند، که فروشنده های آنجا قورباغه رنگ کنند جای سانتریفیوژ بیندازند به طرف. این خط این هم نشان، اگر رفاقت ایران و برزیل به سه ماه کشید، من دیگر دست به قلم نمی برم. هنوز از تهران راه نیافتاده، هزاران نفر در برزیل علیه احمدی نژاد تظاهرات کردند. البته من آمارش را ندارم، عکس هم ندیدم، ولی وقتی کیهان می نویسد دهها نفر تظاهرات کردند، یعنی حداقل بین پنج تا ده هزار نفر بودند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر